به گزارش راهبرد معاصر؛ در خصوص علت و چرایی انفجار در بندر بیروت، مطالب و گمانهزنیهای متعددی منتشر گردیده است، در مقابل یادداشت پیش رو درصدد است از زاویهای دیگر به موضوع پرداخته و ضمن اشاراتی بر اهمیت انفجار بندر بیروت، به تبعات سیاسی اقتصادی انفجار بندر بر کشور و دولت لبنان پرداخته و در ادامه به سود و منافع سرشار صهیونیستها از وضعیت پیشآمده در لبنان، اشاره نماید.
بندر بیروت که شاهرگ اصلی اقتصاد کشور لبنان است، براثر انفجار عظیمی که خبر و تصاویر آن را کل دنیا نظارهگر بود، بهطور کامل نابودشده است. در خصوص ظرفیت و نقش این بندر در تجارت لبنان میتوان گفت که منطقهای ۱۲۰ هکتاری را پوشش میدهد که شامل ۱۲ انبار کالا و یک سیلوی غلات با ظرفیت ۱۲۰ هزار تن میشود، علاوه براین حدود 80 درصد از واردات لبنان از طریق این بندر انجام میگیرد و مواد غذایی، دارو و ابزارآلات الکترونیکی ازجمله مهمترین کالاهای وارداتی در این بندر بوده است.
با انفجار مهیب پیشآمده در این بندر، هم پایانه و هم انبارهای غله آن بهطورکلی تخریبشده است. این مسئله نگرانیها درباره وضعیت امنیت غذایی در لبنان را بالابرده است، زیرا پیشازاین نیز بهواسطه بحران ویروس کرونا و رکود اقتصادی، این کشور از کمبود نان رنج میبرد. ازآنجاکه لبنان ۹۰ درصد از گندم خود را از طریق واردات تأمین میکند و فقط ۱۰ درصد گندم به تولیدات داخلی تکیه دارد. بندر بیروت گنجایش ذخیره حدود ۸۵ درصد گندم این کشور را داشته است. اگرچه که طبق گفته مقامات لبنان، سیلوهای گندم به هنگام انفجار حاوی حجم زیادی از گندم نبودهاند، زیرا این کشور در تلاش برای رفع کمبود نان بود که اخیراً به دلیل بحران مالی ایجادشده است و عمده گندم وارداتی این کشور از طریق پایانهای وارد میشود که در انفجار آسیبدیده است.
اینکه این حادثه ناشی از اهمال بوده است یا اینکه توطئه داخلی یا خارجی بوده است نیاز به بررسی جداگانه و موشکافانه کمیته تحقیق دارد، بااینحال این انفجار بدون شک میتواند تأثیر وسیعی بر لبنان داشته و اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این کشور را متحول و دگرگون کند. چنانچه پیش از انفجار، لبنان درگیر بحرانهای وسیعی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بوده و در اینیک سال گذشته مشکلاتی از قبیل کاهش ارزش پول ملی، کمبود منابع ارزی و حتی تأمین کالاهای اساسی در این کشور وجود داشت که منجر به اعتراضات پاییز سال گذشته در این کشور گردید و تاکنون نیز این کشور شرایط باثباتی را پیدا نکرده است.بااینحال فاجعه انفجار بندر بیروت نیز تبعات و آثار متعدد دیگری را برای آینده لبنان ازنظر اقتصادی و سیاسی خواهد داشت که اشاره میگردد:
به نظر میرسد که نابودی بندر بیروت یک فاجعه بزرگ اقتصادی برای لبنان در شرایط فعلی این کشور بود، چون هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد. انفجارهای اخیر لبنان در حالی رخ داد که این کشور ماههاست با مشکلات اقتصادی دستبهگریبان است. دولت لبنان ماهها درگیر مشکلات اقتصادی و اعتراضهای مردمی بوده است. با توجه به این اتفاق دولت این کشور برای جبران و بازسازی بیروت و رفع خرابیهای پیشآمده باید هزینههای میلیارد دلاری کرده که این امکان در شرایط فعلی بههیچوجه در توان اقتصادی آن نیست.
طبق گزارشهای رسانهای در لبنان، بندر بیروت با ۳۰۰ بندر در جهان ارتباط تجاری داشت و روزانه حدود ۳۱۰۰ کشتی تجاری در آن پهلو میگرفت. همچنین، ۷۰ درصد کالاهای وارداتی لبنان از طریق همین بندر وارد میشدند. افزون براین، انبارهای اصلی گندم لبنان و انبارهای سایر کالاهای اساسی در این بندر بود؛ که البته همه آنها نابود شدند.
لذا از منظر اقتصادی، انفجار بندر بیروت میتواند آخرین ضربه به اقتصاد شکننده و بهنوعی اقتصاد در حال سقوط این کشور باشد. اگر قبل از انفجار، امیدی به امکان جلوگیری از فروپاشی اقتصاد لبنان وجود داشت، این امید بعد از نابودی شریان اقتصادی اصلی لبنان، یعنی بندر بیروت، بسیار کمرنگ گردید.
درواقع انفجار بندر بیروت در بدترین زمان ممکن برای این کشور رخداده است، حداقل از یک سال گذشته، لبنان وارد بحران اقتصادی و بیسابقه مالی گردیده است و ارزش پول ملی این کشور روزبهروز کاهشیافته است و در مقابل، قیمت انواع کالاهای اساسی به شکل سرسامآوری بالاتر رفته است. در این میان انفجار بندر بیروت نیز خبر از آغاز روزهای بسیار سختتر را به مردم لبنان داد.
با این حساب بعید است که دولت لبنان بتواند توفیق زیادی در کنترل تبعات اقتصادی پیدا نماید، مگر آنکه کمکهای گسترده و وسیع بینالمللی به این کشور بهصورت اضطراری و فورس ماژور و به دستور سازمان ملل، بانک جهانی و صندوق بینالملل پول صورت گیرد، موضوعی که درواقع با توجه به مخالفتهای دولتهای غربی، بعید به نظر میرسد، چراکه پیشازاین انفجار درخواستهای دولت جدید لبنان از صندوقهای مالی بینالمللی، با کارشکنی آمریکا و دولتهای غربی به نتیجه موردنظر نرسیده بود.
کشور لبنان به لحاظ سیاسی دوران بسیار پر اتفاق و سختی را پشت سر میگذارد. دولت نخستوزیر حسان دیاب که پس از اعتراضات گسترده معیشتی مردم این کشور به فساد و ناکارآمدی، افزایش تورم، سقوط ارزش پول ملی و بیکاری، در سال گذشته و در پی استعفای سعد حریری روی کار آمده است، با مخالفت طیف حامی حریری و حامیان خارجیاش مثل عربستان و آمریکا و فرانسه و امارات مواجه بوده و بهشدت تحتفشار است. ایالاتمتحده آمریکا نیز بهموازات پیگیری راهبرد اعمال فشار حداکثری علیه ایران، دولت فعلی لبنان را نیز به دلیل حضور اعضای حزبالله، تحتفشار و تحریم قرار داده است. لبنان از سال گذشته و از زمان روی کار آمدن دولت جایگزین حریری، تحت شدیدترین فشارها از سوی غرب قرار گرفت. ممانعت آمریکا از اعطای وام بینالمللی صندوق پول به لبنان، تنها نمونه کوچکی از سلسله اقدامات فشار بر دولت این کشور است. آخرین فشار نیز پیش از انفجار بندر بیروت رخ داد که استعفای «ناصیف حتی» وزیر خارجه لبنان بود. او که تابعيت فرانسوي دارد به دلیل فشارهای غرب و بهخصوص پس از سفر «لودریان» وزیر خارجه فرانسه که حامل پیامهای تهدیدآمیز غرب بود، از پُست خود استعفا داد و در نامه استعفایش آینده کشورش را به دلیل فشارهای بینالمللی و عدم همراهی جامعه جهانی با لبنان، تیره ترسیم کرده بود.
حال با انفجار پیشآمده در مهمترین بندر این کشور و تبعات اقتصادی متعدد برآمده از آن و با توجه بهصف بندیهای منطقهای و شرایط بینالمللی که بسیار بعید است که کمکهای مالی قابلتوجهی به لبنان اعطا شود، بهاحتمال ممکن بیثباتی سیاسی در این کشور تشدید خواهد شد.
درواقع با توجه به شرايط اقتصادي ناپايدار و بدهي مالي 85 ميليارد دلاري لبنان و سقوط ارزش لير لبناني دولت حسان دياب بدون کمک مالي جامعه جهاني قادر نخواهد بود تا از بحرانهای اقتصادی و سیاسی پیش رو خارج گردد، اگر بیثباتیها ادامهدار باشد و چارهای برای آن یافت نگردد، ممکن است به سقوط دولت این کشور منجر شود و یا اینکه ممکن است که دولت لبنان در چنين شرايطي ناچار شود که براي برونرفت از بحران، شرایط غرب را براي فشار به حزبالله و مقاومت بپذيرد.
رژیم صهیونیستی گرچه بلافاصله پسازاین انفجار، نقش خود را در اتفاق پیشآمده رد کرد، اما فارغ از اینکه مسبب این ماجرا که بوده است، چیزی که عیان و مشخص بوده این است که تنها طرفی که از این ماجرا سود و منافع سرشاری برده، طرف صهیونیستی است، چراکه لبنان بهعنوان یکی از رقبای اصلی این رژیم در منطقه تا مدت زیادی درگیر ماجرای انفجار و حل تبعات اقتصادی و سیاسی آن خواهد بود و مجبور است تمامی توان و ظرفیتهای خود را برای جبران خسارتها و حل مشکلات پیش رو به کار بگیرد.
ازآنجاکه هدف و استراتژی جدید رژیم صهیونیستی و آمریکا در سالهای اخیر این بوده است که بدون تحمل و پرداخت هزینههای یک جنگ کلاسیک و سنگین و بدون اینکه سربازی به منطقه و کشورهای محور مقاومت اعزام کنند، کشورهای محور مقاومت را به لحاظ مالی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تضعیف کنند.
با انفجار پیشآمده حزبالله لبنان که بخش مهمی از معادلات لبنان و محور مقاومت است،گرچه شاید بهطور مستقیم از انفجار پیشآمده آسیب بزرگی ندیده، اما بدون شک این حادثه بهطور غیرمستقیم، برای حزبالله و مقاومت هزینه آفرین شده است، چراکه با انفجار پیشآمده در بندر بیروت، حزبالله بخشی از نیروهای خود را برای کمک به مردم اعزام کرده است. براین اساس درگیر نمودن حزبالله در مشکلات داخلی لبنان که موجب ریزش و فرسایش، تضعیف و عدم تمرکز نیروها در برابر هر نوع تعدی و تجاوز میشود، مطلوب صهیونیستها است.
در واقع هدف و راهبرد آمریکا و رژیم صهیونیستی این میتواند باشد که حزبالله را به حاشیه کشانده و درگیر در مشکلات داخلی لبنان نماید. این مشکلات ممکن است از نوع امنیتی، اقتصادی، قضایی، سیاسی، نظامی باشد تا درمجموع حزبالله نتواند از مرزهای لبنان و مقاومت در برابر تجاوزات و رفتارهای نامشروع صهیونیستها، دفاع و مقابلهبهمثل کند. چنانچه در روزهای پیش از انفجار، اکثر ناظران و تحلیلگران منطقه، منتظر پاسخ حزبالله به صهیونیستها به خاطر شهادت یکی از نیروهایش در دمشق بودند و شاید این انفجار منجر گردد که حزبالله تا مدتی از پاسخ متقابل به صهیونیستها امتناع نماید.